عجیب ترین معلم دنیا بود چون عجیب ترین امتحان های دنیا رو می گرفت. هر هفته وقتی امتحان تموم می شد برگه ها رو ازمون نمی گرفت . می گفت خودتون تصحیح کنید اونم نه تو کلاس تو خونه . دور از چشم خودش . اولین باری که برگه ی خودم رو تصحیح کردم سه تا سوال رو غلط جواب داده بودم . نمی دونم ترس بود یا عذاب وجدان ، هر چی بود نذاشت جواب های غلط رو درست کنم و به خودم بیست بدم . فردای اون روز وقتی بقیه ی بچه ها برگه های امتحانشون رو تحویل دادن فهمیدم همه بیست گرفتن. همه بیست گرفتن به جز من . به جز من که از خودم غلط گرفته بودم .بهم می گفتن خب مثل ما جواب هایی که غلط نوشته بودی رو درست می کردی تا بیست بگیری ولی من نمی خواستم خودم رو گول بزنم . نمی خواستم چشمام رو به روی اشتباهاتم ببندم . گذشت و گذشت تا امتحان اصلی رسید . همون که نمره ش می رفت تو کارنامه . امتحان که تموم شد ، معلم برعکس همیشه برگه ها رو جمع کرد و گذاشت تو کیفش. چهره ی هم کلاسی هام دیدنی بود. رنگ و روشون پریده بود و ناراحت بودن. اونا فکر می کردن این امتحان هم خودشون تصحیح می کنن و با درست کردن جواب های اشتباه به خودشون بیست میدن ولی این بار فرق داشت این بار قرار بود حقیقت مشخص بشه.چند روز بعد وقتی معلم نمره ها رو خوند بهترین نمره ی کلاس رو گرفته بودم چون تنها کسی بودم که از خودم غلط می گرفتم و چشمم رو به روی اشتباهاتم نمی بستم .
زندگی ما پر از امتحان های کوچک و بزرگه. خیلی از ما آدما تو زندگی انقدر چشممون رو به روی اشتباهاتمون می بندیم و خودمون رو فریب میدیم که باورمون میشه هیچ مشکلی نداریم و نمره مون بیسته. ولی یه روز دیگه خودمون به خودمون نمره نمیدیم . یه روز برگه مون میوفته دست معلم آسمون ها. اون روز خیلی چیزا مشخص میشه و نمره ی واقعی می گیریم . راستی تو امتحان زندگی چه نمره ای می گیریم؟!
حسین حائریان
درباره این سایت