از محمد مهدویفر
آ مثل آزادی ، بر ما شد ارزانی
آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی
ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم
روزی که می بارد ، بر ملتی مظلوم
پ پول ایرانی ، خاکش به سر گشته!
در خواب میدیدم شاهی که برگشته
ت چون گر در داخل زندان
دیگر نمی گویم ، از دختر ایران
ث ثبت دوران شد ، افعال زشت ما
نفرین و لعنت بر ، محصولِ کشت ما
ج جنتی زنده ، پویا و پاینده
ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده
چ چاه نفت ما پولش کجا رفته؟
پول زبان بسته ، آخر چرا رفته؟
ح چون حجاب زن از کودکی تا گور
یا با زبان خوش ، یا با زبان زور
خ مثل خلخالی ، آدمکشی عالی
با این همه جانی، جایش ولی خالی
د اول داعش ، محصول نادانی
خیلی شبیه ماست او در مسلمانی
ذ اول ذلت ، بیچاره این ملت
با این همه معتاد کو عامل و علت
ر اول رهبر ، ر آخر رهبر
ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر
ز مثل زن مثلِ ، زنهای معمولی
گفتم چرا؟ میگفت از درد بی پولی
ژ ژنده پوش شهر ، یک کودک کار است
این طفلک معصوم کارش به اجبار است
س سایه ستار ، با عشق میرقصید
روزی بهشتی شد ، زیر کتک خندید
ش مثل یک شیاد بیرحم و بد رفتار
رحمت هزاران بار ، بر کرکس و کفتار
ص صورت ناهید، زیباتر از خورشید
اما اسیدِ جهل ، او را ز هم پاشید
ض ضجهی انسان بر آسمان میرفت
شهریورِ ژاله، مردادِ شصت و هفت
ط چون طناب دار ، بالا و پرباریم
ما رتبهی اول ، را در جهان داریم
ظ ظاهرش مثلِ ، پیغمبر خاتم
بویی نبرده او ، از خلقت آدم
ع عین عمامه دور سر طاغوت
فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت
غ غزّه را باید ، از پول ایران ساخت
با پول نفت ما ، هر دفعه باید باخت
ف فتنهگر یاغی مطرود و بیایمان
هشتاد و هشت درصد از مردم ایران
ق مثل هر قتلی که جیرهای باشد
چون دانهی تسبیح زنجیرهای باشد
ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک
چندین جوان پاک برده به زیر خاک
گ مثل گورستان "کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد"
ل مثل لبنانی ، ارجح به ایرانی
این سفره پر بود از ، شبهای بینانی
م مثل یک مسئول، مسئول پاسخگو
پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو
ن اول نعلین، ن آخر نعلین
هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین
و اولِ والی ، والی ولایت داشت
هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت
ه هستهای گشته یک ملت خسته
با اندکی نرمش، او هسته را بسته
ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد
یا در رجایی شهر یا در اوین باشد
محمد مهدوی فر
(تخریبچی و غواص دفاع مقدس)
درباره این سایت